-
زندگی
پنجشنبه 14 آبانماه سال 1388 02:02
زندگی همچون بادکنکی است در دستان کودکی که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتن آن را از بین میبرد شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از دنیا گرفت ، پس همیشه شاد باش امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنمینت بشمار شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن ، شاید امید تنها دارائی او...
-
ارزو
جمعه 4 بهمنماه سال 1387 02:27
زن نصف شب از خواب بیدار میشود و میبیند که شوهرش در رختخواب نیست، ربدشامبرش را میپوشد و به دنبال او به طبقه ی پایین میرود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود در حالی که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود ... زن او را دید که اشکهایش را پاک میکرد و قهوهاش را...
-
ممهربانی
پنجشنبه 19 دیماه سال 1387 22:45
مهربانی همیشه ارزشمندتر است: بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.... زن...
-
شیطان
سهشنبه 17 دیماه سال 1387 21:22
شیطان: درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود . پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید : جاسوس می فرستید به جهنم!؟ از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و... حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است: با چنان عشقی زندگی...
-
عاشق
جمعه 22 آذرماه سال 1387 22:00
عاشق حقیقی: خانه های ژاپن با دیوار هایی ساخته شده است که دارای فضای خالی هستند و آن را با چوب می پو شانند.در یکی از شهر های ژاپن ، مردی دیوار خانه اش را برای نو سازی خراب می کرد که مارمولکی دید . میخ از قسمت بیرونی دیوار به پایین کوبیده شده و به اصطلاح مارمولک را میخکوب کرده بود.مرد چشم بادامی ، دلش سوخت و کنجکاو شد ....
-
صلح
جمعه 15 آذرماه سال 1387 01:06
نقاشی صلح : روزی پادشاهی اعلام کرد به کسی که بهترین نقاشی صلح را بکشد، جایزه بزرگی خواهد داد. هنرمندان زیادی نقاشی هایشان را برای پادشاه فرستادند. پادشاه به تمام نقاشی ها نگاه کرد ولی فقط به دوتا از نقاشی ها علاقه مند شد. در نقاشی اول، دریاچه ای آرام با کوه های صاف و بلند بود. بالای کوه ها هم آسمان آبی با ابرهای سفید...
-
صبر
جمعه 8 آذرماه سال 1387 23:01
صبر: خانمی با "لباس کتان راه راه" و شوهرش با "کت وشلوار نخ نما شده خانه دوز " در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند. منشی فورا متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالا شایسته حضور در کمبریج هم نیستند . مرد به آرامی گفت : مایل...
-
کودکی :
یکشنبه 3 آذرماه سال 1387 16:51
کودکی: وقتی خیلی کوچک بودم اولین خانواده ای که در محلمان تلفن خرید ما بودیم هنوز جعبه قدیمی و گوشی سیاه و براق تلفن که به دیوار وصل شده بود به خوبی در خاطرم مانده.ا قد من کوتاه بود و دستم به تلفن نمیرسید ولی هر وقت که مادرم با تلفن حرف میزد می ایستادم و گوش میکردم و لذت میبردم . بعد از مدتی کشف کردم که موجودی عجیب در...
-
مایه حیات
سهشنبه 21 آبانماه سال 1387 14:20
مایه حیات: این چند روز سرم خیلی خیلی شلوغ بود که نتونستم به وبلاگم سری بزنم ولی خوب مهم اینه که باز هم وقت کردم یه چند کلمه ای بنویسم وفارغ از شلوغی های دوروبرم ومشغله کاریم اونقدر سرم شلوغ بود که تا دیروز نمی دونستم کی شده رئیس جمهور امریکا.دیروز با یکی از کارمند های ارشد وزرت نیرو همسفر بودم که ازش سوال کردم ایا این...
-
نفرت
شنبه 18 آبانماه سال 1387 21:24
معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند . او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید ، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان آمدند . در کیسه بعضی ها 2 ، بعضی ها 3 ، و بعضی ها 5...
-
روانشناسی
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1387 02:04
روانشناسی : امروز یه دوره کاری در مورد روانشناسی کاری داشتیم که نسبتا خوب بود که فکر کنم چندان جالب نباشه واسه اینکه توضیح بدم اینجا که چی شد و چی گذشت از همون بحثهای روانشناسی که هیچوقت به درد نمی خورد البته به کار ما می اید ولی تو این مملکت فقط تو کتابها نوشته می شن و کمتر به کار بسته می شن واسه عمل واقعا اگه همه ما...
-
ماموریت کاری
دوشنبه 8 مهرماه سال 1387 23:16
ماموریت کاری: وقتی رسیدم به استان بوشهر واسه ماموریت کاریم هوای اونجا خیلی شرجی بود واقعا نفس کشیدن تو شرجی خیلی سخته بلافاصله بعد از یه ساعت رفتیم واسه بررسی وضعیت دستگاه ها که بایستی راه اندازی کنیم که در ابتدا به ما گیر دادن که بایستی واسه لپ تاپ تون مجوز بگیرید وگرنه حق ورود ندارین حالا بیا به اینا بگو حتما واسه...
-
جهان سوم کجاست ؟
شنبه 6 مهرماه سال 1387 23:36
اینو واسه این می نویسم تا خودتون ..........بفهمید خاطره ای از دکتر محمود حسابی - جهان سوم کجاست ؟ آخر ساعت درس یک دانشجوی دوره دکترای نروژی ، سوالی مطرح کرد : استاد،شما که از جهان سوم می آیید،جهان سوم کجاست ؟؟ فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود.من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا...
-
اکو توریسم
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1387 01:57
اکو توریسم: صبح روز بعد از خواب که بیدار شدیم هوا نسبتا سرد بود و یه صبحانه کامل خوردیم ساعت حدودا 9 بود که بجه ها قایق بادی رو اماده کردن واسه شنا و گشت در دریاچه ما که شنا بلد نبودیم با جلیقه و قایق رفتیم واسه گشتن اطراف دریاچه که به نظر من مناظر خیلی بکری داشت و حسابی لذت بردیم تا ظهر که دوباره یه نهار کنسروی...
-
طبیعت گهر
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1387 02:17
طبیعت گهر: به دریاچه گهر بعد از 5 ساعت رسیدیم البته این ازتنبلی خرمان بود که مجبور بودیم بعضی از جاها هم هلش بدیم کار از چوب وچماق گذشته بود.البته مسیر رو ما تو گرما طی میکردیم و این واسه من خیلی سخت بود دو ساعت اول مسیر تقریبا خشگ بود با پوشش گیاهی گون ولی از چشمه پمه کار تا خود گهر سرسبزتر است و رودخانه در کنارمان...
-
سفری به استان لرستان
چهارشنبه 27 شهریورماه سال 1387 22:03
اگه نتونستم چند روزی مطلبی روتو وبلاگم بنویسم واسه این است که چند روزی رفته بودم به استان زیبای لرستان ویه پروژه کاری هم بلافاصله پس ازسفر پیش اومد که در کل خیلی نفس گیر بود و بایستی سریع تمومش می کردیم جوری که با بچه ها روزانه در کل سه ساعت خواب داشتیم. خوب اول بریم سراغ استان لرستان. از نزدیک تمام زیبایی این استان...
-
دو رویداد جالب............
شنبه 2 شهریورماه سال 1387 23:45
یک قطعه ادبی رو که دیشب خواندم رو واسه وبلاگم انتخاب کردم شما هم بخوانید. خیالت زد بر احوالم شبیخون شبی اب امد از چشمم شبی خون شبیخون زد به فایز لشکر غم مرا در خان احسانت شبی خون پری زادم به خواب امد پریشب دلم شادان و خرم با پری شب پریشب با پری شب صبح کردم ندیدم خواب خوش همچون پریشب....
-
بازگشت.......
جمعه 1 شهریورماه سال 1387 02:01
بازگشت ..... امروز تصمیم گرفتم بعد از مدتها مشغله کاری و workshop های فشرده کاری یه سر برم شهرستان تا به خونوادم سر بزنم....این اواخر احساس خوبی ندارم و خیلی دپرس شدم و فکر میکنم دیدار خونواده تا حد زیادی می تونه این مشکل منو حل کنه،خیلی سخته که تو ایران باشی اما نتونی خونوادت رو بیش از سالی یه بار ببینی...شاید یکی از...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 مردادماه سال 1387 01:14
غربت : برای ادم قرقی نمئ کنه که کجا باشه واسه زندگی یا..... ولی خیلی مهمه واسه ادم که درکنار خونوادش باشه خانواده ای که باش بزرگ شده ای ولی حالا مجبوری که به اقتضای شغلت یا تحصیلی از اونا دور باشی انهایی که تو را بزرگ کردن مجبوری فقط از این به بعد فقط صداشون رو از پشت تلفن بشنوی یا وقتی تنهایی تو خلوتت با یاد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 مردادماه سال 1387 01:37
مشغله کاری: این چند روز گذشته که نتونستم چیزی بنویسم واسه این بود که به یه ماموریت کاری ( اصفهان) خیلی مهم رفته بودم و جاتون خیلی خالی حسابی خسته شدیم که حتی نتونستم به وبلاگم هم سری بزنم با توجه به این که به اینترنت هم دسترسی داشتم . ولی اخرش خوب شد بعد از اتمام ماموریت از طرف مدیریت شرکتمون یه پست بالاتر و خیلی حساس...
-
دوره تخصصی
دوشنبه 21 مردادماه سال 1387 21:49
دوره اموزشی تخصصی من.... امروز صبح شروع یک کلاس اموزشی تخصصی چهار روزه در رابطه با پمپ های خاص صنایع داشتم که واقعا کلاسی بود مطابق میلم و عالی جهت پیشرفت شغلی هرچند که درسر کلاس در ساعت اول کمی کسل بودم ولی با توجه به اینکه مدرس مان یکی از برجسته ترین اساتید صنایع کشور است حیفم اومد چرت بزنم و حسب علاقه به مطالب...
-
سوتک آمد
یکشنبه 20 مردادماه سال 1387 20:28
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی آنقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد بدست طفلکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم خویش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...... دکتر علی...